[ jimin part 20]
بامداد عاشقی
" ا/ت "
صبح با صدای در زدن یکی بیدار شدم .
ا/ت : بله ( خوابآلود ) خدمتکار : خانم صبحونه حاضره .
ا/ت : من نمیخورم.... فعلا میخواممم بخوابم
دوباره روی تختم دراز کشیدم و پتو رو روی سرم کشیدم .
بعد از چند دقیقه دوباره صدای در زدن اومد . از خواب پریدم ، عصبانی شدم و رفتم در رو باز کردم ، ا/ت : مگه من نگفتم....
هیون کی : صبح بخیر ، ولی دیگه بیا بخور
ا/ت : نمیخوام ، آخه من هنوز خوابم میاد .
هیون کی : ساعت رو دیدی ، لِنگه ی ظهره .
ا/ت : کوری چیزی هستی ؟ ساعت ۷ صبح ظهره ؟
هیون کی : حواست به قوانین هست دیگه . ا/ت : بله و همینو گفتمو در رو بستم ، گرفتم خوابیدم .
چند ساعت بعد
.....
از خواب بیدار شدم ، دیگه سرحال بودم .
از اتاق اومدم بیرون ، و اولین کسی که دیدم اون عوضی بود .
ا/ت : صبح بخیر . ( محل زیاد نزاشت )
هیون کی : سلام تو هم بخیر . ا/ت : میگم اینجا حمام هست ؟
هیون کی : معلومه که هست ، نباشه باید کَپَک بزنیم ( خنده ) ا/ت : میخوام من برم یه دوش بگیرم ، به قول خودت دارم کَپَک میزنم . هیون کی : باشه برو همون اتاق من .
ا/ت : جان ، دیگه جای دیگه نیس ؟
هیون کی : نه نیست ، خدمتکارا تو خونه هاشون میرن ، منم که اینجا تنها زندگی میکردم پس تعجب نداره که یه حموم باشه .
ا/ت : آخه این عمارت خیلی بزرگه ، عجیبه .
هیون کی : حالا دیگه طولش نده ، برو دوش بگیر . ا/ت : باشه .
رفتم به سمت اتاقش یه دوش گرفتم ، از حموم اومدم که دیدم یه لباس روی تخته ، برداشتم و پوشیدم [ اسلاید بعد ]
کیوت بود ، خوشم اومد . داشتم از اتاق میرفتم بیرون که چشمم به عکسای روی میزش افتاد .
فوضولیم گل کرد ، عکس ها رو برداشتم نگاه کردم ، توی اون عکسا عکسای من و جیمین بود ؛ یکی از اون عکسا رو برداشتم تا داشته باشم که یهو هیون کی مثل جِن ها ظاهر شد . عکس رو پشستم قایم کردم ، هیون کی : مگه نمیخواستی فقط بری حموم ؟ ا/ت : حالا که میبینی اومدم . بدون اینکه حرف دیگه بزنم داشتم از اتاق میرفتم بیرون که یهو دستمو گرفت ، انقدر محکم گرفت که عکس از دستم افتاد .
ا/ت : آی دستم ! باشه عوضی من یکی از عکسات رو برداشتم ، ولی چرا عکس من و جیمینه .
هیون کی : هیچی نیس تو برو از اتاق بیرون . ا/ت : تو اول جوابم ....
هیون کی : میری بیرون یا بندازمت .
از اتاق اومدم بیرون .
خیلی دوست داشتم بدونم چرا عکسای من روی میزش بود .
محض اطلاعتون من یادمه ، امروز ۳ تا پارت بیشتر میزارم ، پس آنلاین باشین😂❤️
" ا/ت "
صبح با صدای در زدن یکی بیدار شدم .
ا/ت : بله ( خوابآلود ) خدمتکار : خانم صبحونه حاضره .
ا/ت : من نمیخورم.... فعلا میخواممم بخوابم
دوباره روی تختم دراز کشیدم و پتو رو روی سرم کشیدم .
بعد از چند دقیقه دوباره صدای در زدن اومد . از خواب پریدم ، عصبانی شدم و رفتم در رو باز کردم ، ا/ت : مگه من نگفتم....
هیون کی : صبح بخیر ، ولی دیگه بیا بخور
ا/ت : نمیخوام ، آخه من هنوز خوابم میاد .
هیون کی : ساعت رو دیدی ، لِنگه ی ظهره .
ا/ت : کوری چیزی هستی ؟ ساعت ۷ صبح ظهره ؟
هیون کی : حواست به قوانین هست دیگه . ا/ت : بله و همینو گفتمو در رو بستم ، گرفتم خوابیدم .
چند ساعت بعد
.....
از خواب بیدار شدم ، دیگه سرحال بودم .
از اتاق اومدم بیرون ، و اولین کسی که دیدم اون عوضی بود .
ا/ت : صبح بخیر . ( محل زیاد نزاشت )
هیون کی : سلام تو هم بخیر . ا/ت : میگم اینجا حمام هست ؟
هیون کی : معلومه که هست ، نباشه باید کَپَک بزنیم ( خنده ) ا/ت : میخوام من برم یه دوش بگیرم ، به قول خودت دارم کَپَک میزنم . هیون کی : باشه برو همون اتاق من .
ا/ت : جان ، دیگه جای دیگه نیس ؟
هیون کی : نه نیست ، خدمتکارا تو خونه هاشون میرن ، منم که اینجا تنها زندگی میکردم پس تعجب نداره که یه حموم باشه .
ا/ت : آخه این عمارت خیلی بزرگه ، عجیبه .
هیون کی : حالا دیگه طولش نده ، برو دوش بگیر . ا/ت : باشه .
رفتم به سمت اتاقش یه دوش گرفتم ، از حموم اومدم که دیدم یه لباس روی تخته ، برداشتم و پوشیدم [ اسلاید بعد ]
کیوت بود ، خوشم اومد . داشتم از اتاق میرفتم بیرون که چشمم به عکسای روی میزش افتاد .
فوضولیم گل کرد ، عکس ها رو برداشتم نگاه کردم ، توی اون عکسا عکسای من و جیمین بود ؛ یکی از اون عکسا رو برداشتم تا داشته باشم که یهو هیون کی مثل جِن ها ظاهر شد . عکس رو پشستم قایم کردم ، هیون کی : مگه نمیخواستی فقط بری حموم ؟ ا/ت : حالا که میبینی اومدم . بدون اینکه حرف دیگه بزنم داشتم از اتاق میرفتم بیرون که یهو دستمو گرفت ، انقدر محکم گرفت که عکس از دستم افتاد .
ا/ت : آی دستم ! باشه عوضی من یکی از عکسات رو برداشتم ، ولی چرا عکس من و جیمینه .
هیون کی : هیچی نیس تو برو از اتاق بیرون . ا/ت : تو اول جوابم ....
هیون کی : میری بیرون یا بندازمت .
از اتاق اومدم بیرون .
خیلی دوست داشتم بدونم چرا عکسای من روی میزش بود .
محض اطلاعتون من یادمه ، امروز ۳ تا پارت بیشتر میزارم ، پس آنلاین باشین😂❤️
۲۸.۸k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.